۱۳۸۸ آبان ۱۹, سه‌شنبه

پرده سینما و گاو وحشی




لطیفه ای هست که می گوید:
اون قدیما دو نفر که با هم دوست بودن، باهم برای اولین بار می رن سینما
در حالیکه تو بخشایی از فیلم یه گاو وحشی داشته با سرعت به سمت دوربین حمله میکرده یکی از اونا با وحشت بلند میشه که پا به فرار بذاره که اون یکی دستشو میگیره، میگه: کجا؟
جواب میده: مگه نمی بینی اون گاو وحشی داره به سمت ما حمله میکنه!!!!!
دوستش که انگار یه مقدار اطلاعاتش بیشتر بوده و در ظاهر هم یه مقدار عاقل تر بوده بهش میگه: نترس داداش، اون فقط یه فیلمه
جواب میده: آخه احمق من و تو می دونیم این فیلمه اون گاوه که اینو نمی دونه


و اما دوستان قصدم این نبود که شما را بخندانم بلکم بیشتر نیتم این بود که به یک موضوع خیلی خیلی خیلی مهم اشاره کنم و راجع بهش حرف بزنم

می خواهم بگویم زندگی یک جور بازی بزرگ است و این را دیگر همه میدانند(اگر فکر میکنید این موضوع ربطی به آن لطیفه ندارد، درست فکر کرده اید، اما من در ادامه ربطش می دهم و به موقعش بهتان می گویم)

و در این بازی بی اندازه بزرگ که بعضی ها فکر میکنند خیلی مزخرف است و بعضی ها فکر میکنند خیلی جالب و مهیج است و بعضی ها هم اصلا راجع بهش فکر نمی کنند، همه بازیکن ها تنها هستند، خیلی هم تنها هستند، یعنی هرچه این بازی به مراحل پایانی نزدیک تر میشود، بازیکن ها تنها تر هم می شوند و مراحل این بازی سخت تر و سخت تر می شود. باور کنید فقط به خاطر اینکه خودم احساس تنهایی میکنم نمی خواهم فکر کنم که همه آدمهای دنیا هم همین احساس را دارند بلکه وقتی به اطرافیانم و تمام آدمهای دور و برم نگه میکنم و وقتی به چشمهاشان زل می زنم می بینم این یک واقعیت است

آهان، فکر کنم گفتم: این را همه میدانند، باشد کمی کوتاه می آیم. همهء همه هم (خواندنش سخت است، نه؟) این را نمی دانند شاید بهتر باشد بگویم که: دست کم آنهایی که در خیابانها به آدمها حمله می کنند این را نمی دانند اما آنهایی هم که مورد حمله قرار میگیرند هم نمی دانند که حمله گاو وحشی فقط بخشی از یک فیلم است.

آهان، حتما میگویید وقتی یکی از آن باتون ها خورد تو کله ام متوجه خواهم شد که فیلم نیست و واقعیتست. بله، حق با شماست آن گاو هم که تصویرش روی پرده سینماست واقعیست یا بهتر است حتی بگوییم تصویری گاوی که روی پرده است، خود یک واقعیت است. بگذارید واضح تر بگویم. شنیده اید که می گویند در حال حاضر شرکتهایی هستند که در تلاشند راههایی را برای انتقال احساسات در فیلم ها به ببنندگان بکار گیرند؟ حتما این کار را میکنند تا بهتر بتوانند مفاهیم را به ببینده ها انتقال دهند. تصورش را کنید، هنگامی که یک باتون، به وسیله یک هموطن وطن خواهِ بیش از حد وطن خواه، بر سرتان کوبیده میشود، می توانید ، تمام خشونت نهفته در افکار ضارب، که در یک لحظه از طریق باتون به بدن شما منتقل میشود را به شکل کامل احساس کنید، احساسی که اصطلاحا بهش می گویند: درد


اما دوستان ای کاش به گاوها هم می فهماندند که همه ماجرا فقط یک فیلم است و اینکه در سینمایی به این بزرگی آخر، گاوها هم خیلی هستند!!! و باز ای کاش وقتی که شما تنهای تنها دارید در یک بازی بزرگ که اتفاقا در داخل یک سینمای بزرگ، انجام میشود بازی میکنید (حتما میگویید اخر چه کسی در سینما بازی می کند، مهم نیست، زیاد جدی نگیرید در آینده نزدیک بازی های سینمایی هم به وجود خواهند آمد- اینجا بود که من بازی زندگی را به سینما ربط دادم) این را بدانید که تنهای تنها هستید و از گاوها هم نترسید چرا که گاوها فقط بخشی از فیلم آن بازی بزرگ هستند و هم اینکه سخت مواظب باشید که خود، در نقش یک گاو وحشی برای یک هموطن بی سهم از وطن، به بازی کشیده نشوید




اما وقتش است که دو کلام حرف جدی بزنیم:


زندگی یک بازیست اما
رندگی بازیِ درخت و گنجشک و آب نیست
زندگی بازی ماست
درخت، بازیکن نیست، شاخه بازیکن نیست
ماه بازیکن نیست
درخت نشان نیاز ست و شاخه نشان پیوستگی و ماه
نشان تنهایی
و پروانه ها
تنها
راهنماهای رنگارنگند

و گنجشکان
تنها
خوانندگان آوازهای پر لذتند
و یادآوران آرامش پایان پیروزمند این بازیند
که نامش
آزادیست

آری، پرندگان
تنها تصویرهای زنده پروازند




۲ نظر: