۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۸, شنبه

پدیده ای به نام عشق

آهسته بخوانید، خطر نفهمیدن

کسی چه می داند چیست؟ یک پدیده ناگهانی ست. یک دفعه دلت را میگرد می بردت بالا و بالا و بالا و به ناگهان رهایت میکند، بال داری؟ ...نه! پس فاتحه ات خوانده است. اما اشکالی ندارد، حتی اگر بال هم نداشته باشی، حتی اگر تا اوج رفتنت مساوی باشد با سقوط، باز هم می ارزد

بعضی آن را به جنینی تشبیه میکنند و میگویند قبل از اینکه متولد شود باید سقطش کرد... بعضی ها میگویند مثل گردبادی می ماند که وقتی میاید، خانه ات را ویران میکند، بعضیهای دیگر اما می گویند که آن، تنها راه زنده ماندن است بلکه بدون آن دنیا بی معنی است. تعداد زیادی هم بر این باورند که همه اش دروغ است، بهانه است، هیچ چیزی نیست جز بهانه ای برای رسیدن به آلت جنس مخالف.

من اما می گویم درست نمی دانم، فقط حدس هایی می زنم که باید چیزی شبیه به یک شعله باشد در فضای سرد و تاریک در درون آدمیزاد و کمک میکند تا آدمیزاد درونش را ببیند، بفهمد واقعیت درونش چیست؟ و هم امید گرمی برای درون سرد و تنهاست که شاید پایانی برای تنهاییش بیابد

اما بعضی ها از هیجان روشن شدنش، فقط دوست دارند مثل پروانه دورش بچرخند، حتی اگر قرار باشد به خاطرش بسوزند، بعضی ها هم آنقدر شعله را پرفروز و پرفروزتر می کنند تا آتشی مهیب شود و خودشان و اطرافیانشان را یکجا بسوزانند. خیلی ها هم اصلا به تاریکی عادت دارند، چشمشان تحمل دیدن نور را ندارد و زود در میگیرد و دلشان می خواهد که هیچ نوری نباشد، برای همین امیدواری بیهوده به خودشان نمی دهند و اصلا یکجا منکر همه چیز میشوند و با هراس می افتند به جان هرچیزی که شبیه شعله و نور باشد.

اما چرا؟ ... چرا خیلی وقت ها به یکباره خاموش می شود؟ چرا تمام شدنی ست؟ چرا آن بالا بالا ها رهایت میکند؟
من فقط باز حدس میزنم، شاید می خواهد بهانه ای باشد برای اینکه پرواز را یاد بگیری، برای اینکه آنچه را که باید از درونت پیدا میکردی، پیدا کنی و دیگر بار خود شعله ای برفروزی که کسی نتواند خاموشش کند.

آدمی ست دیگر، آنقدر سقوط میکند و سقوط میکند تا روزی به پرواز درآید
آدمی ست دیگر، آنقدر شکست می خورد و شکست می خورد تا روزی پیروز شود

۲ نظر:

  1. سلام محمودجان
    آهسته خواندم ولی بازهم نفهمیدمش
    .
    .
    شاید می خواهد بهانه ای باشد برای اینکه پرواز را یاد بگیری، برای اینکه آنچه را که باید از درونت پیدا میکردی، پیدا کنی و دیگر بار خود شعله ای برفروزی که کسی نتواند خاموشش کند.
    .
    .
    موافقم باهات ولی همیشه برای هرکاری وقت نیست بعضی وقتهاخیلی زود دیرمیشه

    پاسخحذف
  2. عشق را ایکاش زبان سخن ِ بود

    پاسخحذف