۱۳۸۹ آبان ۲۲, شنبه

عشق دارد چشمک میزند





عشق به تنهايي يک معماي بزرگ است چيزي است که از عهد باستان و در همه اقوام و نژادها و کشورها جريان داشته و دارد. چيزي است که هرکسي از پسش برنمي آيد و فهميدن اينکه اين اکسير گران که بشريت را از ابتدا تا به حال همراهي کرده است دقيقا چيست، کمک مي کند به اينکه بدانيم ما که هستيم؟

اما از آنجاييکه خريداران واقعي عشق به نسبت آدمها زياد نيستند چراکه خيلي خيلي گران است و هزينه خواستنش خيلي سنگين است مثل هرچيز با ارزش ديگري بدل دارد. اما بدلش هم باز در مقايسه با اصلش که خيلي خيلي گران است، گران محسوب ميشود ولي دست کم اين امکان را مي دهد تا آدمها از برخي فايده های بدلیش استفاده کنند. اما يک ضعف بزرگ هم دارد که دليل اصلي گران بودنش هم محسوب ميشود و آن هم اين است که ممکن است توجه شما را به اصلش جلب کند البته اگر بتوانيد بدلي بودنش را تشخيص دهيد. حالا بد نيست بروم سر ويژگي هاي بدل عشق.

در ساده ترين و بدوي ترين حالتش اين کالاي گرانبها خودش را در زيبايي جسمي و جنسي نشان مي دهد اين سطح بيشتر براي جذب آقايان طراحي شده است، چشم ها، فرم صورت، لب ها و موها و بعدش اندام تراشيده، هارومونی انحناهای جنسی و چيزهايی از این دست. عشق بدلی در ابتدايي ترين حالت اينگونه خودش را نشان ميدهد اما در حالت توسعه يافته تري شکل و لحن حرف زدن، استيل لباس پوشيدن و شکل غذا خوردن، راه رفتن و جذابیت های رفتاری هم به آنها اضافه ميشود و در نهايت يک وقت هايي هم به شکل توانايي هاي فردي، آگاهي هاي عمومي، سبک زندگي، استقلال فردي و شخصيتي و موقعيت اجتماعي و چيزهاي از اين دست ظاهر ميشود. البته اين هايي که گفتم يک جورهايي طبقه بندي اين بدل در انواع مختلف هم محسوب ميشود ولي همه اشان بلا استثناء در يک ويژگي مشترکند و آن هم لذت جنسي بعد از کاميابي در رسيدن به آن ويژگي هاست. دقيقن منظورم اين است که لذت جنسي در اين حالت تبديل مي شود به يک جور گواهي شهودي و لمسي براي تاييد درک آن ويژگي هاي درخواست شده از سوي عاشق (البته تا اینجا عاشق یک عشق بدلی)

بسته به اينکه ميزان دريافت و در خواست خريدار چقدر باشد بدل عشق هم همانقدر خوراک مي دهد و ارضايش ميکند و اين هم انگيزه مي دهد به آدمها تا احساس نکنند همه چيز باهم يکسان است و هيچ چيز براي زندگي معني ندارد و هم اينکه رنگ مي آورد به زندگي.

ولي آيا اين تمام شدني است؟ بايد بگويم اگر سطح درخواستتان تا حداکثر ويژگي اين جور عشق بالا نرود اين تمام ناشدني است ولي اگر درخواست شما و دريافت شما از حدي که اين بدل به شما مي رساند بيشتر شود شما سخت سرتان به سنگ ميخورد و دوزاريان مي افتد که جنس قلابي به شما انداخته اند. ولي چون شما به شکل رسمي خريد نکرده ايد نمي توانيد از کسي شاکي باشيد ولي در عوض يک فشاري به شما مي آورد که بفهميد اگر بخواهيد براي درخواست کانالهاي دريافتي اتان خوراک بگيريد از کجا بايد پي اش را بگيريد.

در عرفان ايراني يا حتي شرقي به اين ميگويند عشق زميني اما من دوست دارم اسمش را بگذارم بدل عشق. چراکه اعتقاد دارم عشق واقعي هم زميني است و هم اينکه شامل همه اينها هم ميشود ولي يک چيزهايي دارد که در نسخه بدلي اش پيدا نميشود و آن هم اين است که تمام نانشدني است و سه سويه است و درست به دليل سه سويه بودنش تمام ناشدني است يعني يک مثلث عشقي.

نگران نباشيد منظورم عشق سه نفري نيست بلکه درست منظورم اين است که يک سوي اين مثلت فروشنده است. چه کسي عشق را به شما مي فروشد؟ روزگار، دنيا، زمين، کائنات و يا خداوند اسمش را هرچيزکه مي خواهيد بگذاريد. شما چطور هزينه اش را پرداخت ميکنيد؟ آباد کردن آن هم اول از خودتان. ضمانت اين معامله کيست؟ ضمانت؟! بله موضوع اهميت پيدا ميکند چون هزينه عشق واقعي خيلي خيلي زياد است.

شايد بعدن من مفصل راجع به عشق نوشتم، اما به شکل مختصر بگويم به نظرم مي آيد در عشق واقعي فردي که خريدار عشق است خودش بايد واسطه عشق شود يعني شما بايد ضمانت خريد يک خريدار ديگر شويد و او هم ضمانت خريد شما. و اینکه نباید نگران هزینه پرداخت هم بود چرا که نشانه های قطعی وجود دارد که می گوید این يک تجارت برد برد است.

اگر هم از حرفهاي من هيچ سردرنياورديد که راست همه چيز را کف دستتان گذاشت برويد داستان بخوانيد اما به آن توجه نکنيد تا وقتي که نمودهاي واقعي داستانهايي که خوانده ايد در زندگيان پديدار شوند. من معرفي کنم؟ خيلي خب من از "يوسف آباد خيابان سي و سوم" خوشم آمده نوشته سينا دادخواه نويسنده خوش فکر و جوان وطن است که نمونه خوبي از لايه هاي مختلف عشق را تصوير ميکند. کيمياگر اثر پائلو کوئيلو هم مثال خوبي است که از هزينه عشق حرف مي زند.همه آثار آنتوان چخوف نويسنده قديمي روس هم يک جورهايي از عشاق عشق بدلي مي گويد.

عاشقی را که چنین باده شبگیر دهند
کافر عشق بود گر نشود باده پرست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر